امکان سنجی فقهی وقف پول
در این مقاله راسخون به موضوع چگونگی وقف پول و اینکه آیا ممکن هست پول را وقف کنیم می پردازیم.
مقدمه:
مقوله ی وقف از جمله موضوعاتی است که در کشورهای پیشرفته جهان مطرح است.در همه ی کشورهای دنیا ثروتمندان به ویژه در سنین بالا تمایل دارند بخشی از ثروت خود را جهت اهداف خیرخواهانه وقف کنند.
در ایران این سنت نیکو مبتنی بر ارزشهای اسلامی است؛ بنابراین باید در چارچوب اصول مشخصی که برای آن تعریف شده است، انجام شود. اما به علت تعاریف محدود از آن؛ امکان گسترش دایرهی آن و تجهیز بسیاری از داراییهای مالی در قالب آن ناممکن شده است.
این مقاله با امکانسنجی فقهی وقف پول، مهمترین موانع نظری توسعه ی دایره ی وقف را به بحث گذاشته و می کوشد تا در حد بضاعت از این موانع گره گشایی کند.
حسنة وقف به عنوان یکی از مـؤررترین راه هـای همیـاری در لـول تـاریخ همـواره هـای پشتوانة اقتصادی اهداف متعالی انسان در جوامع بشری بـوده و همیشـه بـه شـکل گوناگون از جمله وقفِ خانه و زمین وجود داشته است.
تـر از هـا گسـترده موقوفـه امالک و اموال رابت است و دارایی شـود های منقول را هم شامل می . دلیـل رواج پـول بـه بسیار و آسان بودن دسترسی به آن، ای دارد در میان اموال منقول جایگـاه ویـ ه . بیشـتر فقهای امامیه در صورتی وقف را صحی ح میدانند که عین یا اصل موقوفه در ارر انتفـاع از بین نرود. واقفان، به پول به دلیـل قابلیـت انتقـال و مصـرف آن توجـه نداشـتند .
امـروزه ظرفیتهای مالی مناسبی برای وقف و نیکوکاری وجود دارد. ولی وجـود موانـع فقهـی و قانونی و نبود بسترهای مناسب فرهنگی سبب محدودیت نهاد وق شود ف می . هنوز فقه ما تعریف جامعی از »تحبیس األصل وتسبیل المنفعة« بـر اسـا تحـول روزگـار نـداده است؛ با اینکه ماهیت پول و اقتصاد تغییر یافته است و فقه اسالمی ظرفیت کاملی بـرای تحول و پاسخ به مشکالت روز دارد، پارهای از موانع کالمی و روشی بر سر راه تحـول آن وجود دارد که پاسخدهی به برخی مشکالت روز را دشوار کرده است.
در بلاد روم (اروپا) وقف نقود برای اولین بار در دههی سوم قرن پانزدهم میلادی مطرح گردید. بعد از فتح قسطنطنیه (1435 م) به سرعت در آناتول گسترش یافت تا آنجا که بعد از نیم قرن یعنی در دههی اول قرن شانزدهم میلادی، وقف پول در دولت عثمانی بر سایر انواع وقف غلبه کرد(1) (الأرناؤوط، 2005 م)
در جامعهی عثمانی بهداشت، آموزش و رفاه از اساس با هدایا و موقوفهها تأمین میشد و در این میان اوقاف پول تأثیر بسیار داشت. افزون بر این، پولهای وقف شده باعث تزریق پول به اقتصاد شهرهایی می شد که وقف پول در آن صورت میگرفت. اوقاف پول را نیکوکارانی تأسیس میکردند که مبلغ معینی از پول را به اهداف خیرخواهانه اختصاص میدادند.
مبلغ بخشیده شده باید مال شخصی بوده و سرمایهی وقف که به قرض گیرندگان منتقل میشد، پس از مدتی معین - اغلب یک سال - اصل آن، افزون بر مبلغ مشخص «مازاد»، به متولی وقف باز میگشت تا «اصل» و «مازاد» دوباره در کارهای خیریه استفاده شود.
پرسش اینجاست که آیا این مازاد را باید بهرهی معمول نامید یا چیز دیگر؟ عثمانیها هرگز آن را بهره یا ربا ننامیدند؛ بلکه آن را «استغلال» نام نهادند که تفسیر آن چنین است:
«استغلال» در ظاهر برای فروش به کار میرفت. قرضگیرنده، ملکی را در ظاهر به صورت فروش، اما در واقع به شکل رهن، در اختیار قرضدهنده میگذاشت. اگر قرضگیرنده، بدهی خود را پس از یک سال میپرداخت، ملک مسترد میشد. در ضمن، قرضدهنده همان ملک را به قرضگیرنده اجاره میداد.
(به طوری که قرضگیرنده میتوانست از منافع آن استفاده کند) و اجاره آن هم اغلب ده درصد قرض بود. خلاصه آنکه در اینجا بهرهای داریم که حاصل قرض است و «استغلال» نامیده میشود و ملکی که به صورت وثیقه در اختیار وامدهنده قرار میگیرد.
وام گیرندگان اغلب مصرف کنندگان کوچک بودند و سرمایهی اوقاف در راه پشتیبانی معاملات بزرگ تجاری به کار گرفته نمیشد. البته اقلیت کوچکی از وام گیرندگان هم قصد داشتند که پول قرض گرفته از اوقاف را با بازپرداخت بالاتر به صرافان استانبول قرض دهند و بازار پولی دومی پدید آورند.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که: چرا اوقاف پول عثمانی، مانند بانکهای غربی عمل نکرد و در روند سرمایهگذاری اقتصادی کشور شرکت نجست و تنها در توزیع مجدد سرمایه محدود شد؟
احتمالا آنها از خطرات مشارکت به نحو «مضاربه» نگران بودند.
به سبب احتمال چنین خطرهایی، به جای عملی ساختن «مضاربه» که کاملا شرعی و سفارش شده بود، به «استغلال» روی آوردند.
اما چون «استغلال»، مستلزم ارائهی وثیقهی قابل توجهی به شکل یک خانه بود، قرضگیرنده محدودیت داشت .
اگر قرضگیرنده، خانهاش را به صورت تضمین ارائه نمیکرد، نمیتوانست از صندوق وقف قرض بگیرد؛ پیمانکارانی که با میزان نسبتا کم پول اوقاف روبهرو بودند، نمی توانستند تقاضای سرمایه از بخش عظیمی از اوقاف را داشته باشند. برای جمعآوری سرمایه آنها باید به اندازهای که در نظر داشتند، خانههایی را وثیقه قرار میدادند. (چیزاکچا، همان، صص 117-114)
وقف پول تا چند قرن در دولت عثمانی رواج داشت تا اینکه با ظهور و گسترش تورم جهانی که بر اثر فروپاشی سیستم پایه طلا در قارهی امریکا رخ داد و قدرت خرید این نوع از اوقاف را با مشکل مواجه ساخت، اوقاف پول هم به اضمحلال گرایید (الجبیر، 1424 ق)دکتر منذر کهف پیرامون رواج پول در کشورهای اسلامی میگوید:
«وقف نقوذ به شکل دقیق در بسیاری از بلاد اسلامی در میان حنفیه و مالکیه که آن را مجاز میدانند، وجود داشته است. از جمله میتوان به رواج وقف نقود در مصر و ترکیه از بلاد مشرق، و اندلس از بلاد مغرب نام برد.» (الکهف، 1420 ق)
1.گروهی از فقها، وقف درهم و دینار را به طور مطلق جایز ندانستهاند. از جمله:
الف.شیخ طوسی در مبسوط میفرماید:
«أما الدنانیر و الدراهم فلا یصح وقفهما بلا خلاف، و فیهم من قال یصح وقفهما و هو شاذ، و انما قلنا لا یجوز لأنه لا منفعة لهما مقصودة غیر التصرف فیها.» (الطوسی، بیتا، 3 / 288)
«وقف درهم و دینار صحیح نیست و در این مسأله بین علمای شیعه و سنی خلافی نیست. بله، قول به صحت وقف آن دو، در میان اهل سنت وجود دارد؛ ولی شاذ است. دلیل بر بطلان وقف آن دو، این است که منفعت مقصود از آن دو جز با تصرف در آنها حاصل نمیشود [و این تصرف موجب اتلاف آنها میگردد] (2)
در سرائر (ابنادریس، 1411 ق، 3 / 154) و غنیه (ابنزهرة، 1404 ق، 541) نیز نظیر همین عبارت ذکر شده است.
ب.صاحب شرایع میفرماید:
«هل یصح وقف الدنانیر و الدراهم؟ قیل: لا، و هو الأظهر، لأنه لا نفع لها الا بالتصرف فیها. و قیل: یصح ، لأنه قد یفرض لها نفع مع بقائها.» (شرائعالاسلام، 1403 ق، 3 / 444)
«آیا وقف درهم و دینار صحیح است؟ برخی قایل به عدم جواز شدهاند؛ زیرا انتفاع از آنها جز با تصرفی که موجب اتلاف است، میسر نیست، و برخی دیگر آن را صحیح میدانند؛ زیرا میتوان آن دو را در انتفاعاتی به کار برد که با بقای عین آنها منافات نداشته باشد.»
ج.ابنبراج در مهذب نیز قول به بطلان را اختیار فرموده است. میفرماید:«لا یجوز وقف ما لا نتفع به الا باستهلاک عینه کالدنانیر و الدراهم و ما یؤکل و یشرب و ما أشبه ذلک.» (ابنالبراج، 1406 ق، 2 / 87)
«وقف آنچه که انتفاع از آن موجب استهلاک و اتلاف عین آن است، جایز نیست، مانند درهم و دینار و ماکول و مشروب و مانند آن.»
ابنسعید در الجامعالشرائع نظیر همین تعبیر را ذکر کرده است. (ابنسعید، 1405 ق، ص 369)
د.از دیگر معتقدان به بطلان وقف درهم و دینار میتوان از ابنحمزه در وسیله (ابنحمزه، 1408 ق، ص 369)، سبزواری در جامع الخلاف و الوفاق (السبزواری، 1379 ش، ص 366) و کیدری در اصباح (الکیدری، 1410 ق، 12 / 201) نام برد.
2.عبارت برخی از فقها پیرامون وقف درهم و دینار حاکی از تردید و یا اشکال در آن است. از جمله:الف.علامه در قواعد با عبارت «فی الدراهم و الدنانیر اشکال» (العلامة الحلی، بیتا، 1 / 269) در وقف درهم و دینار با دیدهی تردید نگریسته است.
فخرالمحققین در تبیین اشکال علامه چنین مینگارد:«منشأه أنه هل یصح أن یکون لها منفعة حکمیة معتبرة فی نظر الشرع مع بقاء عینها أم لا؟» (فخرالمحققین، 1388 ق، 2 / 389)
«منشأ اشکال در وقف درهم و دینار این است که آیا درهم و دینار دارای «منفعت حکمی» مشروعی هستند که با انتفاع از آنها، عین آنها باقی بماند یا خیر؟ [در صورت وجود چنین منفعتی، وقف درهم و دینار صحیح خواهد بود و در غیر این صورت باطل است.]»
در عبارت فخرالمحققین تعبیر «منفعت حکمی» به کار رفته که در مقابل «منفعت حقیقی» است. مراد از منفعت حقیقی درهم و دینار، استفاده از آنها برای مواردی از قبیل خرید، یا عملیات وامدهی و یا سرمایهگذاری با آنهاست که چون آن را منافی با شرطیت بقای عین با وجود انتفاع میدانستهاند، لذا از منفعت حکمی مانند تزیین و یا حفظ شأن و اعتبار، جستوجو مینمودند که وقف به غرض آن واقع گردد.
ب.فیض کاشانی نیز در مفاتیح میفرماید:«فی الدراهم و الدنانیر قولان: للجواز امکان الانتفاع بهما مع بقاء عینهما. و للمنع منع کون ذلک مقصودا «لعقلاء» (الفیض الکاشانی، 1401 ق، 3 / 208)
3.برخی از فقها با فرض وجود منفعت صحیح عرفی قایل به جواز وقف درهم و دینار شدهاند که در پارهای از عبارات ممکن است مشعر به تردد باشد:
الف.شهید اول در دروس میفرماید:«یصح وقف الدراهم و الدنانیر ان کان لها منفعة حکمیة مع بقاء عینها کالتحلی بها.» (الشهید الأول، 1414 ق، 2 / 269)
ب.محقق ثانی در جامعالمقاصد نیز چنین فرموده است:«و الحق أنه ان کان لهما منفعة مقصودة عرفا سوی الانفاق صح وقفهما و الا فلا.» (المحقق الثانی، 1410 ق، 9 / 58)
ج.آیت الله خوئی (قده) نیز در منهاج، وقف درهم و دینار برای زینت را جایز دانسته، اما وقف آن دو برای حفظ شأن را مشکل دانسته است. میفرماید:
«یجوز وقف الدراهم و الدنانیر اذا کان ینتفع بها فی التزیین، و أما وقفها لحفظ الاعتبار ففیه اشکال.» (الخوئی، 1410 ق، 2 / 239)د.شهید سید عبدالاعلی سبزواری در مهذبالاحکام نظیر تعابیر فوق را دارد. میفرماید:
«یجوز وقف الدراهم و الدنانیر ان فرض لهما منافع صحیحة شرعیة.» (السبزواری، 1416 ق، 22 / 45)4.دستهی چهارم از کلمات فقها عباراتی است که با پذیرش وجود منفعت صحیح عرفی، وقف درهم و دینار را جایز دانسته است. از جمله:
الف.علامه حلی در تحریر میفرماید:«الذهب و الفضة ان کان حلیا صح وقفه اجماعا. و ان کان دنانیز أو دراهم قیل: لا یصح لأن الانتفاع بها انما یصح باخراجها، و لو قیل بالجواز لامکان الانتفاع بها و لو فی شیء قلیل، کان وجها» (العلامة حلی، 1421 ق، 3 / 312)
«طلا و نقره اگر به صورت زیورآلات باشد، صحت وقف آن اجماعی است و اگر به صورت درهم و دینار باشد، یک قول این است که وقف آن صحیح نیست؛ زیرا انتفاع از آن موجب تلف آن میگردد؛ اما چون میتوان از آن انتفاعاتی ولو اندک برد، بنابراین قول به جواز وقف درهم و دینار وجیه است.»
ب.شهید ثانی در حاشیه بر شرایع در ذیل عبارت محقق: «هل یصح وقف الدنانیر و الدراهم.» میفرماید:«الأقوی الجواز لفائدة التحلی بها و التزیین، و الضرب علی سکتها و نحو ذلک. فان هذه منافع مقصودة و ان کان غیرهاأقوی.نعم لو انتفت هذه المنافع عادة فی بعض الأزمان و الأمکنة، اتجه القول بالمنع.» (الشهید الثانی، 1422، ق ص 520)
«اقوی جواز وقف درهم و دینار به منظور استفاده از آنها برای زینت و یا ضرب سکه و مانند آن است؛ چرا که اینها منافع مطلوبی هستند که چه بسا مورد غرض قرار میگیرند، گرچه تعلق غرض به غیر اینها از منافع رواج بیشتری داشته باشد. بله، اگر چنین منافعی در برخی از زمانها یا مکانها منتفی باشد، قول به بطلان وقف در هم و دینار موجه خواهد بود.» در مسالک نیز نظیر همین عبارت را ذکر فرموده است. (الشهید الثانی، 1414 ق، 5 / 321).
ج.سبزواری هم در کفایه میفرماید:«فی صحة وقف الدراهم و الدنانیر قولان، أوجههما الصحة لامکان الانتفاع بها فی التحلی.» (السبزواری، بیتا، ص 139)
د.صاحب مناهل نیز قول به صحت را اقرب دانسته، میگوید:«المسألة فی غایة الاشکال و لذا توقف فیها فی القواعد و الایضاح فلا ینبغی فیها ترک الاحتیاط و لکن القول بالصحة أقرب.» (الطباطبایی، بیتا، ص 495)
ه.صاحب جواهر هم وقف درهم و دینار را جایز دانسته و در تأیید آن به «اجماع بر جواز عاریهی درهم و دینار و عدم احتمال فرق بین عاریه و وقف» تمسک کرده است. (النجفی، 1397 ق، 28 / 18)
و.عبارت صاحب عروه (قده) نیز در این مقام چنین است:«الأقوی جواز وقف الدراهم و الدنانیر لامکان الانتفاع بها مع بقاء عینهما بمثل التزیین و حفظ الاعتبار، کما یجوز عاریتها، کما یظهر من بعض الأخبار، فالقول بعدم الجواز ضعیف.» (الطباطبایی الیزدی، بیتا، 1 / 206)
ز.ظهور کلام صاحب حدائق هم جواز وقف مزبور است. (البحرانی، 1405 ق، 179/22)برخی از فقها از درهم و دینار که دارای ارزش ذاتی هستند تعدی کرده و حکم آن را در مورد «وقف فلوس» که تقریبا همانند «اسکناس» دارای ارزش اعتباری است نیز جاری دانستهاند. از جمله مامقانی در مناهجالمتقین میگوید:
«یصح علی الأظهر وقف الدنانیر و الدراهم لنفع مقصود کالضرب علی سکتهما و اظهار الغنی بهما دفعا للشماتة ، و التزیین بهما و نحو ذلک اذا عین تلک المنفعة فی العقد و لو أطلق الوقف حینئذ ففی الصحة تردد بل منع. و یعتبر العلم بترتب تلک المنفعة علی وقفها. و لا یصح وقفهما للانفاق فی الخیرات. و مثلهما الفلوس.» (المامقانی، 1404 ق، صص 323-322)
صاحب مناهل نیز با تعبیر «یلحق بهما الفلوس فی جمیع الأحکام» حکم فلوس را همانند درهم و دینار دانسته است. (الطباطبایی، بیتا، ص 495)
چگونگی وقف پول
وقف پول حداقل به دو شکل بانک و صندوق تصور می شود
الف: بانک وقف پول
بانک وقف پول، نوعی از بانک است که پول کند و منـافع آوری می های وقف شده را جمع آن را در راهی که واقفان اعلام اند کرده ، . به مصرف می ساند
بـرای انتفـاع از پـول موقوفـه الزم اسـت بـا آن فعالیـت اقتصـادی انجـام شـود . از مناسبتین فعالیت های اقتصادی اعطای آن به افراد مطمئن مانند تاجران، هـا کاسـب و تولیدکنندگان است. گذار و تاجر بانک در نقش سرمایه ، کاسـب و تولیـ کننـده در نقـش عامل، قراردادی در چارچوب عقود اسالمی، دسـت هکنند و سود بـ مرل مضاربه منعقد می شود
آمده، شود میان آنها تقسیم می . هـای بانـک و سود برگشتی به بانک پس از کسر هزینـه پسانداز مبلغی برای حفظ ارزش پول در صورت تورمجود و ، بـه مصـارفی کـه رسـد مـی واقفان اعالم کرده اند
دهد با توجه به اینکه تورم ارزش پول را کاهش می ، الزم است مقداری از سـود را بـه اصل سرمایه بازگردانند تا ارزش اولی ۀ آن حفظ و بقـای پـول موقوفـه تضـمین شـود .
در اینصورت مشاهده خواهد شد که عدهای حتی با پول اندک میتواننـد در فـراهم شـدن سهم داشته ب ی مبالغ هنگفت اشند و از اصل سرمایه، گروهی که برای کار به سـرمایه نیـاز دارند، نمند شو بهره د و از منافع آن نیز محرومان سود ببرند.
ب:صندوق قرض الحسنة وقف
این صندوق شکل دیگر ی از وقف پول است که در آن واقفان پول، مبالغی را برای قـرض به نیازمندان وقف می کنند. از منافع پول موقوفه این اسـت کـه مـی تواننـد بـه بیمـاران ، جوانان در حال ازدواج و کسانی که در شرایط نامناسب مالی هستند، با قرض دادن یاری کنند،مسلما با بازپرداخت و اصل پول وقف شده صندوق باقی خواهد ماند.
منبع:
میراث جاویدان (شماره 54)
نویسنده:جواد سعادت فر
این مقاله در تاریخ 1402/11/17 بروز رسانی شده است.
در ایران این سنت نیکو مبتنی بر ارزشهای اسلامی است؛ بنابراین باید در چارچوب اصول مشخصی که برای آن تعریف شده است، انجام شود. اما به علت تعاریف محدود از آن؛ امکان گسترش دایرهی آن و تجهیز بسیاری از داراییهای مالی در قالب آن ناممکن شده است.
این مقاله با امکانسنجی فقهی وقف پول، مهمترین موانع نظری توسعه ی دایره ی وقف را به بحث گذاشته و می کوشد تا در حد بضاعت از این موانع گره گشایی کند.
حسنة وقف به عنوان یکی از مـؤررترین راه هـای همیـاری در لـول تـاریخ همـواره هـای پشتوانة اقتصادی اهداف متعالی انسان در جوامع بشری بـوده و همیشـه بـه شـکل گوناگون از جمله وقفِ خانه و زمین وجود داشته است.
تـر از هـا گسـترده موقوفـه امالک و اموال رابت است و دارایی شـود های منقول را هم شامل می . دلیـل رواج پـول بـه بسیار و آسان بودن دسترسی به آن، ای دارد در میان اموال منقول جایگـاه ویـ ه . بیشـتر فقهای امامیه در صورتی وقف را صحی ح میدانند که عین یا اصل موقوفه در ارر انتفـاع از بین نرود. واقفان، به پول به دلیـل قابلیـت انتقـال و مصـرف آن توجـه نداشـتند .
امـروزه ظرفیتهای مالی مناسبی برای وقف و نیکوکاری وجود دارد. ولی وجـود موانـع فقهـی و قانونی و نبود بسترهای مناسب فرهنگی سبب محدودیت نهاد وق شود ف می . هنوز فقه ما تعریف جامعی از »تحبیس األصل وتسبیل المنفعة« بـر اسـا تحـول روزگـار نـداده است؛ با اینکه ماهیت پول و اقتصاد تغییر یافته است و فقه اسالمی ظرفیت کاملی بـرای تحول و پاسخ به مشکالت روز دارد، پارهای از موانع کالمی و روشی بر سر راه تحـول آن وجود دارد که پاسخدهی به برخی مشکالت روز را دشوار کرده است.
تاریخچه ی وقف پول در بلاد اسلامی
ریشههای نخستین اوقاف پول در اسلام احتمالا به قرن هشتم میرسد؛ زمانی که از امام زفر وظیفهی چنین وقفهایی پرسیده شد و او پاسخ داد که مجموعهی اوقاف باید به صورت مضاربه به پیمانکاران واگذار شود . طرح چنین پرسشی نشان میدهد که در آن زمان چنین اوقافی وجود داشته است. (چیزاکچا، 1383 ش، ص 112)در بلاد روم (اروپا) وقف نقود برای اولین بار در دههی سوم قرن پانزدهم میلادی مطرح گردید. بعد از فتح قسطنطنیه (1435 م) به سرعت در آناتول گسترش یافت تا آنجا که بعد از نیم قرن یعنی در دههی اول قرن شانزدهم میلادی، وقف پول در دولت عثمانی بر سایر انواع وقف غلبه کرد(1) (الأرناؤوط، 2005 م)
در جامعهی عثمانی بهداشت، آموزش و رفاه از اساس با هدایا و موقوفهها تأمین میشد و در این میان اوقاف پول تأثیر بسیار داشت. افزون بر این، پولهای وقف شده باعث تزریق پول به اقتصاد شهرهایی می شد که وقف پول در آن صورت میگرفت. اوقاف پول را نیکوکارانی تأسیس میکردند که مبلغ معینی از پول را به اهداف خیرخواهانه اختصاص میدادند.
مبلغ بخشیده شده باید مال شخصی بوده و سرمایهی وقف که به قرض گیرندگان منتقل میشد، پس از مدتی معین - اغلب یک سال - اصل آن، افزون بر مبلغ مشخص «مازاد»، به متولی وقف باز میگشت تا «اصل» و «مازاد» دوباره در کارهای خیریه استفاده شود.
پرسش اینجاست که آیا این مازاد را باید بهرهی معمول نامید یا چیز دیگر؟ عثمانیها هرگز آن را بهره یا ربا ننامیدند؛ بلکه آن را «استغلال» نام نهادند که تفسیر آن چنین است:
«استغلال» در ظاهر برای فروش به کار میرفت. قرضگیرنده، ملکی را در ظاهر به صورت فروش، اما در واقع به شکل رهن، در اختیار قرضدهنده میگذاشت. اگر قرضگیرنده، بدهی خود را پس از یک سال میپرداخت، ملک مسترد میشد. در ضمن، قرضدهنده همان ملک را به قرضگیرنده اجاره میداد.
(به طوری که قرضگیرنده میتوانست از منافع آن استفاده کند) و اجاره آن هم اغلب ده درصد قرض بود. خلاصه آنکه در اینجا بهرهای داریم که حاصل قرض است و «استغلال» نامیده میشود و ملکی که به صورت وثیقه در اختیار وامدهنده قرار میگیرد.
وام گیرندگان اغلب مصرف کنندگان کوچک بودند و سرمایهی اوقاف در راه پشتیبانی معاملات بزرگ تجاری به کار گرفته نمیشد. البته اقلیت کوچکی از وام گیرندگان هم قصد داشتند که پول قرض گرفته از اوقاف را با بازپرداخت بالاتر به صرافان استانبول قرض دهند و بازار پولی دومی پدید آورند.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که: چرا اوقاف پول عثمانی، مانند بانکهای غربی عمل نکرد و در روند سرمایهگذاری اقتصادی کشور شرکت نجست و تنها در توزیع مجدد سرمایه محدود شد؟
احتمالا آنها از خطرات مشارکت به نحو «مضاربه» نگران بودند.
به سبب احتمال چنین خطرهایی، به جای عملی ساختن «مضاربه» که کاملا شرعی و سفارش شده بود، به «استغلال» روی آوردند.
اما چون «استغلال»، مستلزم ارائهی وثیقهی قابل توجهی به شکل یک خانه بود، قرضگیرنده محدودیت داشت .
اگر قرضگیرنده، خانهاش را به صورت تضمین ارائه نمیکرد، نمیتوانست از صندوق وقف قرض بگیرد؛ پیمانکارانی که با میزان نسبتا کم پول اوقاف روبهرو بودند، نمی توانستند تقاضای سرمایه از بخش عظیمی از اوقاف را داشته باشند. برای جمعآوری سرمایه آنها باید به اندازهای که در نظر داشتند، خانههایی را وثیقه قرار میدادند. (چیزاکچا، همان، صص 117-114)
وقف پول تا چند قرن در دولت عثمانی رواج داشت تا اینکه با ظهور و گسترش تورم جهانی که بر اثر فروپاشی سیستم پایه طلا در قارهی امریکا رخ داد و قدرت خرید این نوع از اوقاف را با مشکل مواجه ساخت، اوقاف پول هم به اضمحلال گرایید (الجبیر، 1424 ق)دکتر منذر کهف پیرامون رواج پول در کشورهای اسلامی میگوید:
«وقف نقوذ به شکل دقیق در بسیاری از بلاد اسلامی در میان حنفیه و مالکیه که آن را مجاز میدانند، وجود داشته است. از جمله میتوان به رواج وقف نقود در مصر و ترکیه از بلاد مشرق، و اندلس از بلاد مغرب نام برد.» (الکهف، 1420 ق)
وقف پول نزد فقهای شیعه
وقف پول در فقه اسلامی با عنوان «وقف الدراهم و الدنانیر» مورد بحث قرار گرفته است. دربارهی وقف درهم و دینار، عبارات فقها را میتوان به چهار دسته تقسیم نمود:1.گروهی از فقها، وقف درهم و دینار را به طور مطلق جایز ندانستهاند. از جمله:
الف.شیخ طوسی در مبسوط میفرماید:
«أما الدنانیر و الدراهم فلا یصح وقفهما بلا خلاف، و فیهم من قال یصح وقفهما و هو شاذ، و انما قلنا لا یجوز لأنه لا منفعة لهما مقصودة غیر التصرف فیها.» (الطوسی، بیتا، 3 / 288)
«وقف درهم و دینار صحیح نیست و در این مسأله بین علمای شیعه و سنی خلافی نیست. بله، قول به صحت وقف آن دو، در میان اهل سنت وجود دارد؛ ولی شاذ است. دلیل بر بطلان وقف آن دو، این است که منفعت مقصود از آن دو جز با تصرف در آنها حاصل نمیشود [و این تصرف موجب اتلاف آنها میگردد] (2)
در سرائر (ابنادریس، 1411 ق، 3 / 154) و غنیه (ابنزهرة، 1404 ق، 541) نیز نظیر همین عبارت ذکر شده است.
ب.صاحب شرایع میفرماید:
«هل یصح وقف الدنانیر و الدراهم؟ قیل: لا، و هو الأظهر، لأنه لا نفع لها الا بالتصرف فیها. و قیل: یصح ، لأنه قد یفرض لها نفع مع بقائها.» (شرائعالاسلام، 1403 ق، 3 / 444)
«آیا وقف درهم و دینار صحیح است؟ برخی قایل به عدم جواز شدهاند؛ زیرا انتفاع از آنها جز با تصرفی که موجب اتلاف است، میسر نیست، و برخی دیگر آن را صحیح میدانند؛ زیرا میتوان آن دو را در انتفاعاتی به کار برد که با بقای عین آنها منافات نداشته باشد.»
ج.ابنبراج در مهذب نیز قول به بطلان را اختیار فرموده است. میفرماید:«لا یجوز وقف ما لا نتفع به الا باستهلاک عینه کالدنانیر و الدراهم و ما یؤکل و یشرب و ما أشبه ذلک.» (ابنالبراج، 1406 ق، 2 / 87)
«وقف آنچه که انتفاع از آن موجب استهلاک و اتلاف عین آن است، جایز نیست، مانند درهم و دینار و ماکول و مشروب و مانند آن.»
ابنسعید در الجامعالشرائع نظیر همین تعبیر را ذکر کرده است. (ابنسعید، 1405 ق، ص 369)
د.از دیگر معتقدان به بطلان وقف درهم و دینار میتوان از ابنحمزه در وسیله (ابنحمزه، 1408 ق، ص 369)، سبزواری در جامع الخلاف و الوفاق (السبزواری، 1379 ش، ص 366) و کیدری در اصباح (الکیدری، 1410 ق، 12 / 201) نام برد.
2.عبارت برخی از فقها پیرامون وقف درهم و دینار حاکی از تردید و یا اشکال در آن است. از جمله:الف.علامه در قواعد با عبارت «فی الدراهم و الدنانیر اشکال» (العلامة الحلی، بیتا، 1 / 269) در وقف درهم و دینار با دیدهی تردید نگریسته است.
فخرالمحققین در تبیین اشکال علامه چنین مینگارد:«منشأه أنه هل یصح أن یکون لها منفعة حکمیة معتبرة فی نظر الشرع مع بقاء عینها أم لا؟» (فخرالمحققین، 1388 ق، 2 / 389)
«منشأ اشکال در وقف درهم و دینار این است که آیا درهم و دینار دارای «منفعت حکمی» مشروعی هستند که با انتفاع از آنها، عین آنها باقی بماند یا خیر؟ [در صورت وجود چنین منفعتی، وقف درهم و دینار صحیح خواهد بود و در غیر این صورت باطل است.]»
در عبارت فخرالمحققین تعبیر «منفعت حکمی» به کار رفته که در مقابل «منفعت حقیقی» است. مراد از منفعت حقیقی درهم و دینار، استفاده از آنها برای مواردی از قبیل خرید، یا عملیات وامدهی و یا سرمایهگذاری با آنهاست که چون آن را منافی با شرطیت بقای عین با وجود انتفاع میدانستهاند، لذا از منفعت حکمی مانند تزیین و یا حفظ شأن و اعتبار، جستوجو مینمودند که وقف به غرض آن واقع گردد.
ب.فیض کاشانی نیز در مفاتیح میفرماید:«فی الدراهم و الدنانیر قولان: للجواز امکان الانتفاع بهما مع بقاء عینهما. و للمنع منع کون ذلک مقصودا «لعقلاء» (الفیض الکاشانی، 1401 ق، 3 / 208)
3.برخی از فقها با فرض وجود منفعت صحیح عرفی قایل به جواز وقف درهم و دینار شدهاند که در پارهای از عبارات ممکن است مشعر به تردد باشد:
الف.شهید اول در دروس میفرماید:«یصح وقف الدراهم و الدنانیر ان کان لها منفعة حکمیة مع بقاء عینها کالتحلی بها.» (الشهید الأول، 1414 ق، 2 / 269)
ب.محقق ثانی در جامعالمقاصد نیز چنین فرموده است:«و الحق أنه ان کان لهما منفعة مقصودة عرفا سوی الانفاق صح وقفهما و الا فلا.» (المحقق الثانی، 1410 ق، 9 / 58)
ج.آیت الله خوئی (قده) نیز در منهاج، وقف درهم و دینار برای زینت را جایز دانسته، اما وقف آن دو برای حفظ شأن را مشکل دانسته است. میفرماید:
«یجوز وقف الدراهم و الدنانیر اذا کان ینتفع بها فی التزیین، و أما وقفها لحفظ الاعتبار ففیه اشکال.» (الخوئی، 1410 ق، 2 / 239)د.شهید سید عبدالاعلی سبزواری در مهذبالاحکام نظیر تعابیر فوق را دارد. میفرماید:
«یجوز وقف الدراهم و الدنانیر ان فرض لهما منافع صحیحة شرعیة.» (السبزواری، 1416 ق، 22 / 45)4.دستهی چهارم از کلمات فقها عباراتی است که با پذیرش وجود منفعت صحیح عرفی، وقف درهم و دینار را جایز دانسته است. از جمله:
الف.علامه حلی در تحریر میفرماید:«الذهب و الفضة ان کان حلیا صح وقفه اجماعا. و ان کان دنانیز أو دراهم قیل: لا یصح لأن الانتفاع بها انما یصح باخراجها، و لو قیل بالجواز لامکان الانتفاع بها و لو فی شیء قلیل، کان وجها» (العلامة حلی، 1421 ق، 3 / 312)
«طلا و نقره اگر به صورت زیورآلات باشد، صحت وقف آن اجماعی است و اگر به صورت درهم و دینار باشد، یک قول این است که وقف آن صحیح نیست؛ زیرا انتفاع از آن موجب تلف آن میگردد؛ اما چون میتوان از آن انتفاعاتی ولو اندک برد، بنابراین قول به جواز وقف درهم و دینار وجیه است.»
ب.شهید ثانی در حاشیه بر شرایع در ذیل عبارت محقق: «هل یصح وقف الدنانیر و الدراهم.» میفرماید:«الأقوی الجواز لفائدة التحلی بها و التزیین، و الضرب علی سکتها و نحو ذلک. فان هذه منافع مقصودة و ان کان غیرهاأقوی.نعم لو انتفت هذه المنافع عادة فی بعض الأزمان و الأمکنة، اتجه القول بالمنع.» (الشهید الثانی، 1422، ق ص 520)
«اقوی جواز وقف درهم و دینار به منظور استفاده از آنها برای زینت و یا ضرب سکه و مانند آن است؛ چرا که اینها منافع مطلوبی هستند که چه بسا مورد غرض قرار میگیرند، گرچه تعلق غرض به غیر اینها از منافع رواج بیشتری داشته باشد. بله، اگر چنین منافعی در برخی از زمانها یا مکانها منتفی باشد، قول به بطلان وقف در هم و دینار موجه خواهد بود.» در مسالک نیز نظیر همین عبارت را ذکر فرموده است. (الشهید الثانی، 1414 ق، 5 / 321).
ج.سبزواری هم در کفایه میفرماید:«فی صحة وقف الدراهم و الدنانیر قولان، أوجههما الصحة لامکان الانتفاع بها فی التحلی.» (السبزواری، بیتا، ص 139)
د.صاحب مناهل نیز قول به صحت را اقرب دانسته، میگوید:«المسألة فی غایة الاشکال و لذا توقف فیها فی القواعد و الایضاح فلا ینبغی فیها ترک الاحتیاط و لکن القول بالصحة أقرب.» (الطباطبایی، بیتا، ص 495)
ه.صاحب جواهر هم وقف درهم و دینار را جایز دانسته و در تأیید آن به «اجماع بر جواز عاریهی درهم و دینار و عدم احتمال فرق بین عاریه و وقف» تمسک کرده است. (النجفی، 1397 ق، 28 / 18)
و.عبارت صاحب عروه (قده) نیز در این مقام چنین است:«الأقوی جواز وقف الدراهم و الدنانیر لامکان الانتفاع بها مع بقاء عینهما بمثل التزیین و حفظ الاعتبار، کما یجوز عاریتها، کما یظهر من بعض الأخبار، فالقول بعدم الجواز ضعیف.» (الطباطبایی الیزدی، بیتا، 1 / 206)
ز.ظهور کلام صاحب حدائق هم جواز وقف مزبور است. (البحرانی، 1405 ق، 179/22)برخی از فقها از درهم و دینار که دارای ارزش ذاتی هستند تعدی کرده و حکم آن را در مورد «وقف فلوس» که تقریبا همانند «اسکناس» دارای ارزش اعتباری است نیز جاری دانستهاند. از جمله مامقانی در مناهجالمتقین میگوید:
«یصح علی الأظهر وقف الدنانیر و الدراهم لنفع مقصود کالضرب علی سکتهما و اظهار الغنی بهما دفعا للشماتة ، و التزیین بهما و نحو ذلک اذا عین تلک المنفعة فی العقد و لو أطلق الوقف حینئذ ففی الصحة تردد بل منع. و یعتبر العلم بترتب تلک المنفعة علی وقفها. و لا یصح وقفهما للانفاق فی الخیرات. و مثلهما الفلوس.» (المامقانی، 1404 ق، صص 323-322)
صاحب مناهل نیز با تعبیر «یلحق بهما الفلوس فی جمیع الأحکام» حکم فلوس را همانند درهم و دینار دانسته است. (الطباطبایی، بیتا، ص 495)
چگونگی وقف پول
وقف پول حداقل به دو شکل بانک و صندوق تصور می شود
الف: بانک وقف پول
بانک وقف پول، نوعی از بانک است که پول کند و منـافع آوری می های وقف شده را جمع آن را در راهی که واقفان اعلام اند کرده ، . به مصرف می ساند
بـرای انتفـاع از پـول موقوفـه الزم اسـت بـا آن فعالیـت اقتصـادی انجـام شـود . از مناسبتین فعالیت های اقتصادی اعطای آن به افراد مطمئن مانند تاجران، هـا کاسـب و تولیدکنندگان است. گذار و تاجر بانک در نقش سرمایه ، کاسـب و تولیـ کننـده در نقـش عامل، قراردادی در چارچوب عقود اسالمی، دسـت هکنند و سود بـ مرل مضاربه منعقد می شود
آمده، شود میان آنها تقسیم می . هـای بانـک و سود برگشتی به بانک پس از کسر هزینـه پسانداز مبلغی برای حفظ ارزش پول در صورت تورمجود و ، بـه مصـارفی کـه رسـد مـی واقفان اعالم کرده اند
دهد با توجه به اینکه تورم ارزش پول را کاهش می ، الزم است مقداری از سـود را بـه اصل سرمایه بازگردانند تا ارزش اولی ۀ آن حفظ و بقـای پـول موقوفـه تضـمین شـود .
در اینصورت مشاهده خواهد شد که عدهای حتی با پول اندک میتواننـد در فـراهم شـدن سهم داشته ب ی مبالغ هنگفت اشند و از اصل سرمایه، گروهی که برای کار به سـرمایه نیـاز دارند، نمند شو بهره د و از منافع آن نیز محرومان سود ببرند.
ب:صندوق قرض الحسنة وقف
این صندوق شکل دیگر ی از وقف پول است که در آن واقفان پول، مبالغی را برای قـرض به نیازمندان وقف می کنند. از منافع پول موقوفه این اسـت کـه مـی تواننـد بـه بیمـاران ، جوانان در حال ازدواج و کسانی که در شرایط نامناسب مالی هستند، با قرض دادن یاری کنند،مسلما با بازپرداخت و اصل پول وقف شده صندوق باقی خواهد ماند.
منبع:
میراث جاویدان (شماره 54)
نویسنده:جواد سعادت فر
این مقاله در تاریخ 1402/11/17 بروز رسانی شده است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}